تشکرمحمد نوری زاد ازمقام معظم رهبری

Image and video hosting by TinyPic

آن روزها که من نامه پشت نامه می نوشتم و ازحضرت آقا خواهش می کردم بخاطر جفاهای رخ داده بیایند و از مردم پوزش بخواهند، عده ای از دوستان تلاش مرا بیهوده می دانستند. خودم با دوگوش خودم شنیدم که یکی به دیگری می گفت: فلانی (یعنی نوری زاد) اگر پشت گوشش را دید پوزشخواهی رهبر را هم خواهد دید! جماعتی نیز مسخره ام می کردند که رهبر کجا و پوزش کجا؟ حتی یکی آمد در خانه و زنگی زد و این را گفت و رفت: آب در هاون مکوب!

اما اکنون این منم که سربلند از این انتظار فرساینده سربرآورده ام. اکنون این منم که می توانم فریاد بزنم: آهای ای همه ی شمایانی که پوزشخواهی رهبر را ناممکن می دانستید، بچشم خود آیا ندیدید و با دو گوش خود نشنیدید که رهبر در همین سفر به خراسان شمالی با صدای بلند هم از خدا پوزش خواست هم از تاریخ؟ به این جملات سوزناک و دردمندانه ی ایشان دقت کنید:

من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم؛ یکی از خطاهایی که خود ما کردیم – بنده خودم هم در این خطا سهمیمم – این مسئله ی تحدید نسل از اواسل ده ی ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد… این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده ی حقیر هم در این اشتباه سهمیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشند…

“تحدید نسل” یعنی همان تنظیم امور خانواده ی خودمان. که قبلا می گفتند دوتا بچه کافیه، حالا رهبر می فرمایند: ما اشتباه کردیم که گفتیم دو تا بچه کافیه. این حرف، اولش اگر خوب بوده حالا دیگر نیست. پس چند تا؟ هرچه بیشتر بهتر! من می گویم: ببینید دوستان، بیایید و قدرشناس باشیم. شاکر باشیم. بخداوندی خدا این طلب بخشایش مقام معظم رهبری کم چیزی نیست. اگر قدرش را ندانیم همین هم از کف مان بیرون می رود. از قدیم گفته اند: شکر نعمت نعمتت افزون کند / کفر، نعمت از کفت بیرون کند. یک بار دیگر به محتوای سخن ایشان دقت کنید.

مهم نیست که اصل سخن را به داخل پرانتز برده اند. مهم همان طلب بخشایش از خدا و تاریخ است. شاید بپرسید: پس سهم مردم در این میان چه می شود؟ یعنی چرا ایشان از مردم پوزش نخواسته اند؟ جوابش را می دهم: حتما لابد وقتش نرسیده. وقتش که برسد، یک وقت دیدید علاوه بر خدا و تاریخ، از مردم هم طلب بخشایش کردند. فعلا وقتش فرانرسیده. یا شاید هم مردم آنقدر متمول و صاحب جاه و جلال نیستند که بشود ازشان طلب بخشایش کرد. یعنی این مردم چیزی توی دستشان نیست که بتوانند ببخشند. فعلا خدا و تاریخ را در دستور کار قرار داده اند و بعدا سر فرصت نوبت به مردم هم می رسد.

هوشیار باشیم دوستان، ایشان در این سخن، یک عذرخواهی از خدا کرده اند و یک عذرخواهی از تاریخ. این شد دوتا عذرخواهی. بابت چی؟ بابت همان بی توجهی به تولید بچه. حالا چرا این عذرخواهی از خدا و تاریخ این همه سال به تعویق افتاده و امسال بر زبان ایشان جاری می شود؟ شاید به این دلیل که سال سال تولید و حمایت از تولید داخلی است. و چه تولیدی مناسب تر از تولید بچه! یعنی وقتی کارخانه ها و مراکز تولیدی کشور تعطیل اند و غبار فلاکت به رویشان نشسته حداقل تولید بچه که می تواند آمار تولیدات ما را رونق بخشد.

من به همه ی شما اطمینان می دهم که ایشان از میان این همه سوژه برای عذرخواهی تنها به همان یک دلیل انگشت بر بچه ی فراوان نهاده اند، وگرنه مگر سوژه های عذرخواهی کم بوده دم دست ایشان؟ مثلا همانجا میان مردم بجنورد نمی توانستند به سمت مشهد مقدس اشاره کنند و بفرمایند: ای مردم، من بخاطر برساختن لاشخورخانه ای به اسم تولیت آستان قدس رضوی نه از خدا، و نه از تاریخ، که مستقیما از خود شما پوزش می طلبم. تولیتی که برای هیچ دستگاه قانون و نظارتی و حسابرسی تره خورد نمی کند. و آقازاده ی جناب تولیت، به برکت پول مفتی که پدر در کیسه ی او می ریزد، برای خود دم و دستگاه تریلیاردی برآورده.

یا همانجا در میان مردم بجنورد، نمی توانستند بخاطر پول های فراوان و بی حسابی که خود ایشان بدون رضایت مردم از اموال مردم برداشته اند و به افغانستان و سوریه و لبنان و حزب الله بذل و بخشش کرده اند پوزش بخواهند؟ یا بخاطر سال ها بی قانونی و مصادره و اعدام های بی دلیل و بدون محاکمه؟

یا مثلا خون جوانانی را که جناب طائب و جناب مصلحی با مساعدت چماقداران و عمله های اطلاعاتی شان بر آسفالت خیابان ها ریختند، ارزش یک پوزشخواهی مختصر نداشت؟ یا همین نکبتی که ایشان با حمایت از مالیخولیایی به اسم احمدی نژاد بر سر مردم ایران آوار کرده اند؟ یا فضای امنیتی ای که ایجاد کرده اند؟ یا حقارتی که برای ایران و ایرانی فراهم آورده اند؟

اصلا همه ی اینها به کنار، ایشان نمی توانستند بخاطر از ریخت انداختن سیستم قضایی و قانونگذاری از مردم پوزش بخواهند؟ مثلا بفرمایند: ای مردم، مرا ببخشید اگر در برابر دستگاه قضایی سینه سپر کردم و اجازه ندادم دزد تابلوداری مثل محمدرضا رحیمی به چارمیخ کشیده شود؟

خلاصه خیلی چیزها بود و خیلی چیزها هست که می شد بابت آن ها پوزش خواست. منتها همچنان که گفتم: نه از خدا و تاریخ، بل مستقیما از مردم. وقتی ما به مردم بدهکاریم، به میان کشاندن پای خدا و تاریخ دیگر چه ترفندی است؟ اما خدا بدهد برکت. همین که ایشان طلسم پوزش نخواستن را شکستند، خودش یک جور پیروزی است. پیروزی برای مردمی که هنوز مجبورند برای دلخوشی ایشان شعار بدهند: انرژی هسته ای حق مسلم ماست. مردم فلک زده ای که هیچ مسئولی از دیگر حقوق مسلم شان نمی پرسد.

محمد نوری زاد – بست و یکم مهرماه سال نود و یک

منبع

بیان دیدگاه