داستان تکان دهنده يک مادر سوری

Image and video hosting by TinyPic

در هر زمانی در سال، عبور از مرز، فلج کننده است و با فرارسيدن زمستان در مناطق کوهستانی، آنان که آواره شده اند به فرار خود ادامه می دهند.
اين کودکان جز هزاران تن از پناهندگانی هستند که در ماههای اخير از سوريه فرار کرده اند، همه آنها وحشت عبور از نقاط پست و بازرسی را تجربه کرده اند.
اين پدر و مادر، هنوز از رژيم می ترسند و از ما خواستند که هويت آنان را علنی نکنيم، آنها به همراه چند صد پناهنده ای بودند که در تلاش برای عبور مخفيانه از نقطه بازرسی بودند، که بچه شان شروع به گريه می کند.

523800_10151202885471902_430343735_n

مادر کودک: ”آنها گفتند بايد بچه را ساکت کنی، زيرا اگر شليک کنند، همه ما کشته خواهيم شد، بنابراين همسرم گفت، بايد دختر بچه را خفه کنی، تا که 500نفری که همراه ما هستند بتوانند فرار کنند، من دستم را بر روی دهان وی گذاشتم تا او را بکشم، ولی عموی کودک دست مرا کنار زد، او گفت من نمی گذارم تو او را بکشی!؟ ”
کودک تقريباً بيهوش می شود ولی زنده می ماند، پدر کودک که هفته قبل از آن مجروح شده بود را بر روی يک برانکارد حمل می کردند، امروز اين پدر از کابوس تصميمی که گرفته است رنج می برد.
پدر کودک: ”معلوم است که ناراحتم و احساس گناه می کنم، احساس گناه می کنم زيرا که تنها بچه ام را می خواستم بکشم، من اين کار را کردم که 500تن ديگر را نجات دهم:
اين مردم وحشت زده با چنين تصميمات نامتصوری که بايد بگيرند، مواجهند.

در اين تبعيد غم انگيز، کودکان مشتاقند که از آرزوهای خود بگويند، اين کودک تصاوير خانه شان را بهمراه خود دارد، به او می گويم، اين تو هستی که کوچک بودی، وی می گويد باغ ما بسيار زيبا بود، ما گل رز داشتيم، ولی همه آنها نابوده شده اند.
بيش از 3000 پناهنده روزانه از سوريه فرار کرده اند، بسياری به لبنان گريخته و خانه های تک اتاقه را در زمينهای مرزی کرايه کرده اند، در اين اتاق کوچک، ام عمر با 5 فرزند خود زندگی می کند، همسر وی به سوريه به دنبال والدين پير خود بازگشته است، وی مادر و معلم کودکان خود است، به اين ايمان دارد که به کشورشان باز می گردند و مجدداً خانواده خود را خواهند داشت.
او به من می گويد من تلاش می کنم آنان را قويتر کنم تا استقامت کنند، تا که بدانند با وجود جنگ و کشته شدن زندگی ادامه خواهد داشت. آنان به اندازه کافی مرگ و مير ديده اند،
بهترين دوست عمر، توسط يک تک تيرانداز کشته شد
بهنگام غروب، سرما مجدداً شديد می شود، کودکان با پوشيدن لباس زياد می خوابند
با تشديد جنگ اين خانواده تنها می تواند آرزوی بازگشت به خانه را داشته باشد.

فیسبوک

بیان دیدگاه