حديثه دختري که پدرش او را به خاطر فرستادن پيامک، به گمان اينکه مخاطب آن مادرش است به باد کتک گرفته بود، ديگر دست ندارد.
حديثه در حالي که بشدت بدحال بود، گريهکنان گفت: بعد از جدايي پدر و مادرم قرار شد ما با مادرم زندگي کنيم، اما نميدانم چه شد که به ما گفتند بايد براي مدتي پيش پدرم بمانيم.
در اين مدت پدر و خانواده پدريام اجازه نميدادند من و برادرانم با مادرم در تماس باشيم.
به همين خاطر هم وقتي که داشتم براي دوستم پيامک ميفرستادم فکر کردند با مادرم تماس ميگيرم و عصباني شدند
عصباني شدند و به سمت من حمله کردند.
پدربزرگ و پدرم مرا زدند و دستم صدمه ديد.
چند ساعت بعد وقتي دستم خيلي متورم شد پدربزرگم مرا پيش يک شکستهبند برد.
او هم خيلي دستم را کشيد و پيچاند و بعد هم گفت که مدتي درد دارد و بعد خوب ميشود.
چند روزي گذشت و وضعيت دستم بدتر شد، پدرم مرا به بيمارستان لقمان برد اما از آنجا که هزينههاي درمان زياد بود، بدون اينکه درمان شوم به خانه برگشتم و چند روز بعد هم دستم سياه شد.
بعد مرا به بيمارستان شفاي يحيائيان آوردند.
پزشکان گفتند که کمکم ميکنند تا خوب شوم و دستم را فريز کردند، اما نتوانستند کاري بکنند و بعد هم گفتند دستم به طور کامل مرده است و اگر آن را قطع نکنند، مشکلات زيادي برايم پيش ميآيد و بعد هم دستم را قطع کردند.
مدتي در بيمارستان بودم تا مادرم آمد و خانواده پدريام ديگر سراغ من نيامدند.
منبع فیسبوک