دلنوشتۀ پرستو صالحی: آیا اینجا ایران است؟ سرزمین نفت، سرزمینی سرشار از منابع طبیعی؟ – اینهمه فقر! اینهمه دزدی و جنایت و کلاهبرداری

Image and video hosting by TinyPic
آری! من درد می کشم! هر روز ، هر ثانیه… بر سر چهار راه دو کودک خیابانی بر سر اسکناس 2000 تومانی همدیگر را تکه پاره می کنند آخر اسکناس نصیب آنکه بزرگتر است می شود. کیسه خرید گوشت پیرمردی را موتور سواری قاپ می زند. در میان ترافیک در خیابانی نه چندان بزرگ گردنبند خانومی را که پشت فرمان است می کشند و می برند. بلوار میرداماد شب ها محل کسبِ دخترکان ماهرویی ست که غم نان دارند … آگهی فروش کلیه بیداد می کند… پدران و مادران بسیاری شرمسار خواسته های فرزندانشان هستند … جانبازان بی شماری در آسایشگاه ها رها شده اند … قطعه شهدا هنوز یادآور هشت سال غیرت و جوانمردی ست، یادآور دلاور مردانی که برای آسایش ملتشان جنگیدند

آیا اینجا ایران است؟ سرزمین نفت، سرزمینی سرشار از منابع طبیعی؟ اینهمه فقر! اینهمه فحشا! اینهمه دزدی و جنایت و کلاهبرداری از کجا سرچشمه می گیرد؟

وای که واژه سیاست حالم را دگرگون می کند. ما را به سیاست چه کار!؟ دست از بازی رنگ ها بردارید. رنگ بی رنگی از همه رنگ ها خوش تر است. دلار واحد پول ما نیست! وای که زمزمه جنگ تنم را میلرزاند. یاد دوران کودکی و نوجوانی ام می افتم. حجله هایی که بر سر هر کوچه بود و عکس جوانان رعنایی که بر بالای آن اشک را بر دیده هر رهگذری جاری می کرد

نفرین به جنگ، هنوز اشک مادران فرزند از دست داده خشک نشده است، خداوندا ریشه نفاق و دشمنی و جنگ را از سرزمینمان بکن ……………..

منبع فیسبوک

بیان دیدگاه